مادرنگو که((مصیبتی چون مصیبت تو نیست)).اولین ابرهای تیره فتنه زمانی اشکار شد که پیامبر در بستر ارتحال افتاد. جسد مطهر پیامبر هنوز بر زمین بود که ابرهای تیره در آسمان پدیدار شد و باران فتنه باریدن گرفت...
هیزم فراهم شد وآتش از سرو روی خانه بالا رفت. محال بود کسی نداند آنکه پشت در ایستاده پار? تن رسول الله است. وقتی آتش از در خانه بالا رفت، عمر اتش بیار معرک? ابوبکر، ان چنان به در حریم نبوت لگد زد که فریاد تو از میان در و دیوار به اسمان رفت.
مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به عاشورا دلداری مده .
کربلا اینجاست !عاشورا اینجاست !
اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی ماند. مادر در کربلا هیچ زنی میان درو دیوار قرار نمی گیرد.نگو گریه نکن مادر! باید مرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد.
ما سخت جانی کرده ایم که تا کنون زنده ایم. در عاشورا کودک شش ماهه به شهادت می رسد ،اما تو کودک نیامده ات(محسن) به شهادت می رسد. من کربلا را میان درو دیوار دیدم. بعد از این هیچ کربلایی نمی تواند دل مرا بسوزاند...
آجرک الله یا مولای یا صاحب الزمان